نیکا و دندونپزشکی !
به نام خدا
دیروز یعنی روز پنجم بهمن نزدیک ظهر بود که نیکا با گریه از اتاقش اومد بیرون گفت : مامان دندونم
شکست !
فهمیدم وقتی داشت با بطری بازی میکرد .بطری رو تو دهنش گذاشته و به یکی از دندوناش که 6 ماه
پیش عصب کشی کرده بود فشار آورده و نصف دندونش شکسته و کمی هم خون اومده بود .(طفلی بچم
...)
خلاصه همون روز با نیکا رفتیم مطب دکتر کرمانی. بعد از یک ساعت انتظار رفتیم داخل.(نیکا که همش به
بهانه استیکر راضی شده بود دندونشو دکتر ببینه ،همش منتظر جایزه بود.منم گفتم اول دندونتو خانم دکتر
ببینه بعد جایزه استیکر میده ..)
دکتر بعد معاینه گفت دفعه بعد کار انجام میدم که من خواهش کردم چون نصف دندون مونده امروز روکش
کنید که نصف دندون دیگه از دست نره .و خوشبختانه دکتر مریض کنسلی داشتن و قبول کردند. اول که
آمپول بی حسی زدن که نیکااصلا گریه نکرد !!!! یعنی من ، دکتر و دستیارش از تعجب کم مونده بود شاخ
در بیاریم .!!!
مراحل بعدی هم با یکم غر زدن نیکا انجام شد .فقط همینو بگم که این دفه نیکاواقعا خانمی کرد و با
اینکه مراحل سختی داشت واقعا تحمل کرد...جون مامانشه دیگه..