کاش چشم هایم رنگ دریا می گرفت
شاید آن گه ، آسمان در دلم جا می گرفت ژ
با آبی ترین نگاهها
به اولین روزهای فصل زرد
به امید فرداهای رنگارنگ
قدم می گذاریم.....
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
شب ها بر گاهواره ی من
بیدار نشست وخفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه ی گل شگفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
صدرای عزیزم!اشتیاق مادر شدن و شیرینی این عاشقی برای همیشه گواری وجودت باشه قشنگم
بابای خوبه نیکا! عالم سبز بابا بودن و گرمای دستای مهربونت تا آخر دنیا گرمی بخش محفله انستون باشه
خوشحال می شم یه عکس با کیفیته نیکای دریایی رو برام ایمیل کنید تا براتون خوشگلترش کنم و بفرستم
عزیزید....
خوبه دیگه جمع خانوادگیه.
باباجی کجاست
شما همدیگه را نمیبینین که وقت اینترنت را اینطوری تلف می کنین.
مامانی این جیگر شما مودرآورده ها.رازش را به ماهم بگید!!!!!!!!!!!!!!!!!!