اتفاقهای مهم از قول خودم (نیکا)
در نهمین روز سال نافم افتاد !
روز دهم با مامان رفتم خونه مامان سیمین و بازدید آقاجون و مامان سیمین رو پس دادم و به دایی و خاله
سلام کردم و آنها تصمیم گرفتن فردا را به افتخار من ولیمه بزرگی بدهند و من با تعداد زیادی از فامیل
هایم دیدار کردمخیلی ذوق می کردم وقتی می دیدم عمه توران ، عمه راحله ،خاله طیبه و همه با
چه عشقی منو بغل می کنن ! کاش می تونستم ازشون تشکر کنم و منم علاقه ام رو نشون بدم !
بعد از دو هفته یادگرفتم چطور می شود این کله گنده را کنترل کرد
روز پانزدهم در این دنیا دکترم را ویزیت کردم
در روز شانزدهم برای اولین بار به خانه آن یکی مادر و پدر بزرگم رفتم و ٦٠$ عیدی گرفتم !
روز ١٧ مادر بزرگم برای دیدن عمو به استرالیا رفت
دیشب خونه آقاجونم بودم
امروز چهل روزم تمام شد نهار سه تایی رفتیم کباب خوردیم عصر هم مهمون داشتیم که آخریش مامان
ایمه و بابا بزرگم بودند و کلی هم برا شون خندیدم