مشدی نیکا!
شب سیزده رجب یعنی 25 خرداد من و بابا ونیکا برای اولین بار برای زیارت امام رضا
به مشهد مقدس سفر کردیم.
خیلی سفر خوبی بود . نیکا خیلی خانم بود . من می ترسیدم در هواپیما به دلیل اختلاف
فشار ناراحتی وگریه کنه اما خدارو شکر به خوبی گذشت .
روز اول با نیکا نماز جماعت رو توحرم خوندیم نیکا رو زمین کنار من خوابیده بود و یه دختر
کوچولو دایم بالای سرش رفت وآمد می کرد و هر وقت می اومد من تو نماز دلم می
ریخت .
روز دوم صبح زود نیکا رو گذاشتم تو آغوشی ودو نفری به حرم رفتیم و عصر هم با بابا و
دوست بابا و خانمش به پروما رفتیم و آنجا بولینگ هم بازی کردیم .
روز سوم علاوه بر حرم ، ظهر به رستوران شاندیز رفتیم جاتون خالی خیلی غذاش
خوشمزه بود و خوش گذشت .
عصر که شد به مجتمع الماس شرق رفتیم البته آنجا نیکا خسته بود و ما زیاد اونجا نبودیم
و دوساعته رفتیم و اومدیم .