نیکانیکا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

نیکا نگین زندگی ما

شناسنامه 16 ماهگی خانم گل

قد : ٨١ وزن : ٩٥٠٠ دندون : ٩ عدد کلمات  : ماما ، بابا، دد ، نک ( نکن) ، آب بیده ، بیگی ، پ ( یعنی تموم حیوانات  و نیز پنگول ) ، کوی ( کجایی ) ، بیگا ( بیا )  قربنت برم که : با یک دست لیوان رو میگیری و آب می خوری ، رو پنجه هات همش راه میری ، عاشق بچه های بزرگتر از خودتی ! ، بوس میدی ( عاشقتم )، ناز ی میکنی ، می رقصی
8 مرداد 1391

خاطرات تصویری بهار91

در این بهاری که گذشت ما باهم ماسوله ، چالوس ، گردنه حیران ، اردبیل  رفتیم در طول ٥ روز !!!  عروسی دایی جون رو هم گذروندیم ... :   ١) ماسوله ( همراه با خانواده آقای کلهر به ویژه امیرعلی شیطون و دوست داشتنی )           نیکا ساقدوش کوچک برای عروسی دایی جونش   ...
8 مرداد 1391

نیکای شیطون !!!

١٦ ماهگی نیکای ما تموم شد ولی ماشالله شیطونی هاش تمومی نداره !!!  همش می خواد از جایی بالا بره ، از مبل و صندلی بگیر تاااا روی تلویزیون !!! اتفاقا یه روز وقتی در آشپزخونه مشغول بودم ، صدای نیکا رو شنیدم که آواز می خوند ، با خودم گفتم : چه خوب هم کارتون مبینه هم آواز می خونه ، وقتی رفتم بهش سر بزنم ، دیدم روی تلویزیون نشسته و هدفون هم روی گوشش گذاشته و آواز میخونه !!! نمی دونستم از اینکه خودش رفته روی جاشوفاژی وبعد از اونجا رفته روی تلویزیون باید خوشحال باشم یا نگران !!!   ...
8 مرداد 1391

دومین بهار و یک سالگی بهار زندگی ما...

    اومدنت یعنی شروع تازه... اول فروردین ٩١ نیکای ما یک ساله شد.  بهار امسال چقدر قشنگ تر وزیباتر شده ! چه قدر امید تو دلم حس می کنم !  چه انرژی تو وجودم دارم! وای خدایا  مدیون  مهربونیات هستم . دخترم  با اومدنش  یک دنیا محبت، یک عشق جدید  و جاودانه، و یک امیدی تازه رو به باباش و من عیدی داد ... به خاطر بودنش بینهایت ممنونم   تولد    ماعصر روز جمعه ٤ فروردین تولد یک سالگی نیکولی رو گرفتیم . ٢٣ نفر مهمون داشتیم .البته از ساعت ٥ تا ٨ خانمها بودن و جشن گرفتیم .نیکا دست میزد. دستاشو تکون می داد (می رقصید ) و می &...
20 فروردين 1391

بهمن و اسفند 90

چه احساس قشنگی تو قلبم تو رو دارم ....   روزهای پایانی سال ٩٠ هم رسید، کم کم به یک سالگی نیکاجان نزدیک میشیم.  سالی که با  زحمت شیرین، خستگی لذت بخش و توام با عاشقی همراه بود . در این سال نیکای من دو بار سرماخورد و بار دوم که بدتر بود در ماه یازدهم بود اما خدارو شکر به خوبی تموم شد. آخر ماه یازدهم بود که نیکا تنهایی ایستاد ! خیلی بهم احساس غرور داد  و بیشتر شیفته خودش کرد. نیکای من خیلی ماشاالله شیطون شده ، مثلا چند وقت پیش ، وقتی دراتاق رو باز کردم تا بهش که خواب بود سر بزنم ، دیدم که از تخت اومده پایین و رژلب رو برداشته و به تمام صورتش و لباساش مالیده !!!! یا اینکه یک بسته قرص ...
23 اسفند 1390

عکسهای ده ماهگی

تولد مامان بود که نیکا تا شمع ها رو روشن کردیم ، دستش رو به شمعها زد و گریه کرد طفلکی!   مراسم عزاداری خونه مادربزرگ مامان         ...
9 بهمن 1390

ده ماهگیه نیکاجونمه !

به نام خالق زیباییها با آرزوی بهترینها برای همه ی نی نی ها ، به سلامتی همه پدر و مادرهای مهربون و دوست داشتنی و با امید موفقیت و سربلندی برای همه ی کسانی که به  وبلاگ  نیکا جان سر می زنند و نظر لطف دارند امروز دخترم به لطف خدا وارد ١١ ماهگی شد دیروز برای ویزیت ماهانه پیش دکتر رفتیم که : قد : ٧٦                                      وزن :٤٥٠/٨           &nb...
30 دی 1390

نه ماهگی...

نه ماه عاشقی مبارک!     به لطف خدا نهمین ماه تولد نیکا جان با قد75 و وزن 350/8 به پایان رسید.در این ماه دخترم زیاد شیطون شده ماشالله. همه چیزرو می خواد تست کنه از عروسک و اسباب بازی بگیر تاااچاقو و ظروف و...! چند روز پیش تو خواب غلت زد و سرش خورد بالای تخت !ساعت 4 صبح بود که با گریه بلند شد ومن دیدم بالای ابروش باد کرده ،فوری یخ روش گذاشتم اما نمیذاشت تا یک هفته بالای ابروش یکم کبود بود! بهش گفتم : آخه عزیزم مگه نگفتم جون منی حواستو جمع کن!نگفتم عمر منی مواظب خودت باش!! خلاصه به خیر گذشت خدا  رو شکر.     چه قدر قشنگ آواز می خون...
8 دی 1390

خاطرات تصویری...

  نیکا و نورا ( نوه عموی بابا ) که سه سالشه و دختر خیلی دوست داشتنی ای هست   نیکا و محمد پرهام ٤ ماه ونیمه ( پسر آقای یاوری ) که  ماشالله یه پسر خوش اخلاق و خوش  خنده ای هست  و ما شب یلدا مهمون خونشون بودیم.     نیکا کنار دوستهای خوبش زهرا و رضوان احتیاطی که ماشاالله الان ١١ ماهشون هست ( عکس مربوط به ٤ماه پیش) و واقعا دوقلوهای ناز و تو دل برویی هستن   ...
3 دی 1390